دکتر رفتن
سلام دخترم یادت هست گفتم شکمت یبس شده؟ دیروز دیگه شده بود روز چهارم.زنگ زدم به باباجون که ببینم اگر وقتشو داره بریم دکتر.بابا دندون پزشکی بود با اینکه دندونش درد میکرد نه نگفت و گفت زنگ بزن نوبت بگیر.زنگ زدم مطب دکتر و واسه ساعت 7 شب نوبت داد. منم نیم ساعت وقت داشتم توی این نیم ساعت شما رو آماده کردم داشتم خودم آماده میشدم که بابا از در اومد تو گفت سارا جان هنوز آماده نشدی ساعت هفت شدااا. منم سریع آماده شدم و رفتیم.مطب دکتر شلوغ بود وقتی رفتیم گرم بود و شما گرمت شده بود و کلافه شدی و من مجبور شدم بغلت کنم و راه برم. هر کس از در مطب میومد تو چشمش به تو بود. کلا توی چشم بودی. دیگه تو مطب حوصله ت سر رفته بود و شروع کردی به آوا...
نویسنده :
مامان سارا
15:28