آزمایش خون

سلام عزیزم

من و بابایی امروز رفتیم آزمایش خون.شبش سر شب شام خوردم و دیگه چیزی نخوردم چون باید ناشتا میرفتیم واسه آزمایش.خیلی گرسنم بود و دیگه داشتم غش میکردم.

دستم سوراخ سوراخ شد دیگه آخرین باری که میخواستن خون بگیرن گفتم فکر کنم دیگه رگی نباشه واسه خون گرفتن خانومه خندید و گفت دیگه جایی نمونده که ما سوراخش نکرده باشیم آره ؟ منم گفتم آره

اولش با سر سوزن بزرگ 3تا خون گرفت بعدش باید یک ساعت به یک ساعت دوباره خون میدادم.

تا 12:15 که دیگه آخریش بود.

فقط داشتم غش میکردم.بابایی نمیدونست که چند مرحله خون میگیرن فکر کرده بود یک مرحله ست اومده بود موز،گلابی،کیک برداشت گذاشت توی کیفم که بعدش بخورم ضغف نکنم.گفتم نمیخواد گفت نه ضعف میکنی.وقتی رفتیم دیدیم نه مثل اینکه تا ظهر باید چیزی نخورم.

اولین آزمایش رو که دادم با بابا اومدیم خونه برگشتیم بعد دوباره آزمایش دادم رفتیم بیرون دور زدیم دوباره برگشتیم دیدم بابایی بنده خدا گناه داره گفتم برو خونه 12:15 بیا.اولش نمیخواست بره راضیش کردم.

توی سونو یه خانوم آقایی اومدن خانومه یه نوزاده 14 روزه بغلش بود.همش نگاه میکردم یهو دلم خواست منم مثل این خانومه بغلت کنم. نی نی شون زردی داشت اومده بودن خون بدن.

من فکر کردم خانومه 27 یا 28 سالشه.گفتیم لابد هم سن و سال منه یا شایدم یکی دو سال بیشتر نگو مادربزرگ بچه بودمن هنگیدم به خانومه گفتم شوخی میکنین خندید گفت نه .خیییییییییییییلییییییییییییییی جوون بوووووووووووووود.یعنی اون پسره پسرش بود اون دو تا بچه هم نوه هاش.

بعد یه کم حرف زدیم و خداحافظی کردیم.بعد مامان مریم زنگ زدن که واسه ناهار بریم خونشون.من انتظارشو داشتم چون مامان مریم اکثر پنجشنبه جمعه ها دعوتمون میکنه واسه ناهار .گاهی وقتها هم عمه مژده اینا هم هستن. اما امروز نبودن.

ناهار ماهی درست کرده بودن.بنده خدا پدر وقتی دیدن من ماهی شیر نمیتونم بخورم رفتن ماهی قزل خریدن و جدا واسه من درست کردن.در کنارش کوکو سبزی هم بود.دکتر به من گفته بود فقط ماهی قزل باید بخورم ماهی های دیگه به خاطر اینکه جیوه دارن نباید بخورم.

این هم از امروز ما