فندوق کوچولوی مامانفندوق کوچولوی مامان، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 6 روز سن داره

سارا و کوچولوش

به استقبال سال 99

سلام زیبای من امروز دیگه به هر طریقی کارهامو برای شب عید تموم کردم. دیروز شیرینی عید درست کردم شیرینی نخودچی امروز کیک درست کردم و دیشب هم پسته هایی که قبلا داشتم بو دادم برای آجیل عید.به خاطر قرنطینه عید شیرینی و آجیل چیزهایی که توی خونه داشتم استفاده کردیم.امروز کلی بازی کردی و کلی ذوق عید داشتی همش میگفتی مامان نمیشه امروز عید باشه.لباسهای فردات هم آماده کردی و گفتی من میخوام لباس دامنی بپوشم.لاک هم امشب واست زدم که با لباس فردات ست بشه.بابا ساعت رو کوک کرده که بیدار بشیم.البته بابا زودتر خوابید من و شما تی وی دیدیم بازی کردیم و منم دوربین شارژ کردم واسه فردا.بعدش خسته شدی و رفتی خوابیدی.امروز دیوارهای اتاقت رو با شیشه پاک کن پاک کردی ...
1 فروردين 1399

ویروس کرونا و قرنطینه

سلام دخترکم این روزها داریم روزهای خونه نشینی و قرنطینگی رو سپری میکنیم.ویروسی که از چین اومد و همچنان درگیرش هستیم . ویروسی که چقدر کشته داده و نه تنها ایران کل دنیا رو داره درگیر میکنه و برای مقابله با این ویروس باید هیچ جا نرفت و خونه نشست. و دستهامون رو مرتب بشوریم و محیط رو ضدعفونی کنیم.مدارس و دانشگاه ها هم تعطیل شدن و معلوم نیستی این تعطیلی تا کی طول بکشه.هر سال عید این موقع ها کوچه خیابونها شلوغ بود بساط هفت سین به راه بود و کلی توی خیابونها خرید میکردیم باغ گل میرفتیم ولی امسال حتی ماهی عید نخردیم چون میگن مریضن. حتی سبزه هم نخریدم چون میگفتم معلوم نیست کسی که میفروشه کسی که کاشته مریض بوده یا نبوده. من حتی کیک و شکلات و نون ب...
27 اسفند 1398

عکسهای تولد پنج سالگی

عکسهای تولد پنج سالگی.که دو تا تولد گرفتیم مدرسه و خونه مامان جون.که کیکهای هر دو تا تولد رو خاله جون درست کرد.بریم با هم ببینیم   اینها عکسهای مدرسه بود البته عکس زیاده ولی چند تا انتخابی میگذارم.بریم عکسهای خونه مامان جون ببینیم   ...
6 آذر 1398