فندوق کوچولوی مامانفندوق کوچولوی مامان، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 2 روز سن داره

سارا و کوچولوش

بدون عنوان

سلام دخترم خوبی؟ معلومه که خوبی .خدا رو شکر.وقتی تو خوب باشی منم خوبم و خنده روی لبام میاد. الان عزیزجون اینا زنگ زدن و پروازشون واسه چهارشنبه هست میان تهران پیشمون.هم عزیزجون هم آقا جون .مامان مریم هم بنده خدا زنگ زد و احوالمون رو میپرسید.و گفت خواستم برم بیرون خرید میام سر میزنم و غذا واست درست کردم میارم. مامان مریم فردا دارن میرن مسافرت شهر کرد از طرف بانکشون. ایشالله همیشه خوش باشن. بنده خدا دیروز هم غذا واسم اردک آورده بود. و امروز هم فکر کنم مرغ هست. خاله مری هم زنگ زد و حالمون رو پرسید و گفت حسابی بهت برسم تا وزن بگیری .گفت الان موقع وزن گیریته عزیزم. کاش این روزها زود بگذره گلم. عاشقتم فندق جونم ...
7 مهر 1393

بی قراری

سلام عزیزم خوبی گلم این روزا خیلی بیقرارم.بی قرار اومدنت.ولی خب باید صبر کنم. بابا محسن هر از گاهی با من صحبت میکنه و من آروم میشم. اما صبح ها که بابا جون نیست باز بیقرارت میشم. طفلی باباجون همه تلاششو واسه من و تو میکنه.هر چی من استرس دارم. باباجون صبوره و به من امید میده . دعا میکنم و آرزو میکنم این روزا زود بگذره و شما صحیح و سالم به دنیا بیا بیای. عزیزم من و باباجون بی صبرانه منتظرتیم. ایشالله سالم باشی عشقم و زود بیای بغل من و بابایی. مامان مریم اینا دیشب از شمال اومدن.و هر روز زنگ میزنه و حال هر دومون رو میپرسه.امروز صبح هم زنگ زدن. باباجون هم کم کم داره سرش خلوت میشه و دیگه زود میاد خونه.یعنی دیگه 6:30 تا 7 خونست. ...
6 مهر 1393

بدون عنوان

سلام به نی نی جونم و سلام به مامان ها و باباها دیشب توی نت گردی یه سایت دیدم که خیلی خوبه من که دوستش دارم. و قراره خرید کنم.فعلا دارم برحسب اتاق نی نی گل مدل انتخاب میکنم.البته گیج شدم. از وقتی واسه اتاق نی نی استیکر خریدم دیگه عاشقش شدم و هر جا میرم حتی نت گردی دنبالشم. و اسباب بازی. این دو تا رو خیلی دوست دارم همه جوره سرچ کنم و بهترین ها رو بخرم سایتی من الان هستم اینه------------------> پدیده شاپ من که دوست دارم این سایتو یکی دیگه هم هست اینجا کلیک کنین.این یکی خرید اینترنتی نداره .ادرس هست که خرید میکنید. **************** بعدا نوشت:فندق مامان الان زنگ زدن و دارن اسباب بازیهاتو میفرستن.یعنی پیک میاره دم...
5 مهر 1393

خرید اینترنتی

سلام فرشته کوچولوی من امشب همین الان.از سایت بازی دان اینترنتی واست خرید کردم. 3تا عروسک و 2 تا کتاب داستان.دیدم من که تو خونه خوابیدم نمیتونم برم بیرون واست خرید کنم به بابا گفتم و اینترنتی واست سفارش دادم. خدا اینترنت رو ازمون نگیره.والااااا راحت توی خونه نشستی و خرید میکنی.البته من چون نمیتونستم برم بیرون اینترنتی خرید کردم . ایشالله وقتی دوران استراحتم تموم بشه خریدها باز هم ادامه داره عشقم.
4 مهر 1393

بدون عنوان

کوچولوی عزیزم سلام.شبت بخیر گلم همه جوره من و بابایی حواسمون بهت هست. باباجون دیشب کلی میوه و سبزیجات خریده بود وچون نباید برنج و ماکارونی و نشاسته بخورم.اولش کباب تابه ای خوردم بعد بابا سالاد میوه درست کرد که یک عالمه بود نصفشو دیشب خوردم مابقیشو امروز صبح. تازه نصف شب هم گرسنم شد بلند شدم مرغ آب پر خوردم. وقتی خوابیدم 4 صبح بیدار شدم شارژ بودم و دیگه خوابم نبرد. آهسته بلند شدم که بابا بیدار نشه لب تابو روشن کردم یه کم رفتم نت گردی.اما کسل بودم و سریع از نت اومدم بیرون. بابا که میخواست بره سرکار من تازه خوابم برد. امروز همش روی تخت خوابیده و بودم و واسه اینکه حوصلم سر نره همش نت بودم. بابا محسن ساعت5:30 دقیقه اومد خونه.هنوز استر...
3 مهر 1393

دومین باری که دکتر استراحت داد

سلام عزیزم ... دیروز که نوبت داشتم زنگ زدم ببینم چه ساعتی باید برم دکتر : من:سلام خسته نباشید .ببخشید من سارا حبیبی هستم امروز نوبت دارم میخواستم ببینم چه ساعتی بیام منشی: سلام مامان جون. اگر بتونی الان بیای که اول وقت میری داخل من:الان نه نمیتونم چون همسرم نیست منشی:پس تا قبل از ساعت 6 مطب باش من:چشم .مرسی.خداحافظ منشی:خداحافظ بعد به بابا زنگ زدم و بابا خودش رو تا قبل از 6 رسوند مطب خیلی شلوغ بود.منشی خندید و گفت:دیدی اگر اونموقع اومده بودی رفته بودی تو پروندم رو بهم داد و نشستم. خانوم های باردار دور هم جمع بودن و  از خودشون و بچه هاشون میگفتن.منم دیگه آخر کار مشارکت کردم. اولش که اومدم مطب به باباجون زنگ ...
3 مهر 1393

بدون عنوان

سلام دخمر مامان چطور مطوری؟ فدات بشم الهی. امروز مامان نوبت دکتر داره قراره بابا زودتر بیاد خونه که جواب آزمایش رو بگیریم و از اونور بریم دکتر. ایشالله که همه چیز خوب باشه. امروز مامان مریم زنگ زد که حالمون رو بپرسه آخه من سرما خورده بودم یه کم . زنگ زد و گفت رفتم بیرون میام بهتون سر میزنم. وقتی اومد واسمون شیربرنج خوشمزه آورد. شما هم دوست داشتی چون وقتی میخوردم تکون میخوردی.الهی مامان قربونت بره. مامان مریم و پدر و مامان جون(مامان بزرگ بابایی) دارن بعد از ناهار میرن شمال و وقتی از شمال برگشتن مامان مریم داره با تور بانک میره شهر کرد. ایشالله که بهشون خوش بگذره. من هم که صبح آهنگ دانلود میکردم که وقتی آشپزی میکنم با آهنگ باشه.آخه...
2 مهر 1393

صبح و سلام

صبح که میشه خروسم می زنه زیر آواز میگه دیگه بیدار شو کوچولو از خواب ناز   از رختخواب دربیا خورشید خانم بیداره زمین چه روشن شده با نور اون دوباره!   پاشو دیگه عزیزم پاشو با لب خندون سلام بکن  به بابا به مادر مهربون
2 مهر 1393