فندوق کوچولوی مامانفندوق کوچولوی مامان، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 27 روز سن داره

سارا و کوچولوش

یلدای 1402 شمال و مدرسه

1402/10/6 19:46
نویسنده : مامان سارا
135 بازدید
اشتراک گذاری

یلدای 1402  چهارشنبه شب ساعت 7 هفت شب  ما حرکت کردیم به  سمت ویلا ی شمال در بابلسر به همراه پدر بزرگ و مادر بزرگم . وقتی رسیدیم ساعت 1 نیمه شب بود و ویلا خیلی خیلی سرد بود. با اینکه پدر بزرگم زودتر از ما رفته بود بخاری ها را روشن کرده بود ولی بازهم سرد بود. ما با خودمان بخاری برقی اورده بودیم و ان شب از ان هم استفاده کردیم. پدر بزرگم کرسی بزرگ و گرمی راه انداخته بود و همگی ما  شب زیر کرسی خوابیدیم.

صبح بعد از خوردن صبحانه ای که پدر بزرگم ترتیب داده بود به مرکز خرید ایران کتان رفتیم و همگی ما خرید کردیم سپس به خانه برگشتیم برای ناهار. ناهارمان جوجه کبابی بود که بابام درست کرده بود. بعد از خوردن ناهار من و مادر بزرگم چیزکیک انار درست کردیم و وسایل شب را اماده کردیم. بعد از ظهر به مرکز خرید لومرز رفتیم بعد از خریدلباس پوشیدیم میز را چیدیم عکس گرفتیم و رقصیدیم. و شب یلدا رو سپری کردیم.و شب مجدد همگی زیر کرسی خوابیدیم. صبح جمعه بعد از صبحانه به دریا و خرید از نان سحر و مرکز خرید خانه اریایی رفتیم و بعد به سمت خانه حرکت کردیم و بعد از ناهار وسیله ها را جمع کردیم در ماشین چیدیم و به سمت تهران حرکت کردیم 

یلدای مدرسه

امسال یلدای مدرسه یمان به دلیل الودگی هوا با تخیر گرفته شد.

در کلاسمان مادر دوستم حلما به نمایندگی از مادر های دیگرمراسم یلدا بر عهده گرفت. کیک یلدایمان شکل هندوانه بود و خوراکی هایی مثل چیپس پفک پاپ کورن اب میوه اجیل باسلوق هندوانه ای ژله انار پاناکوتای موزی و میوه ی انار بود.

کلاسمان را با بادکنک های هندوانه ای و ریسه ی ابشاری تزیین کردیم.

شروع جشنمان با اهنگ یلدایی بود. و همتا دوستم همراه با اهنگ تنبک زد و ما هم خوانی کردیم. 

گیفت یلدای مان ماگ تبریک یلدا به همراه اسممان بود.

پایان

نویسنده باران 9 ساله

پسندها (3)

نظرات (0)