فندوق مامان
فندوق جون دیشب میدونی چقدر منو خوشحال کردی و ذوق زده شدم؟!!!!
دیشب که خوابیده بودم یهویی دیدم یه چیزی تو دلم تکون خورد اولش فکر کردم شاید حسم اینجوریه بعدش دیدم بازم تکون خورد 3 دفعه 2 بار ضربه میزدی به شکم بعدش رفتی سمت چپ و بعدش اومدی وسط.حس خوبی داشتم.
از ذوق و از خوشحالیم نمیخواستم بچرخم. دیشب اولین باری بود که تکون خوردنتو حس کردم. فدات بشم الهیییی گل مامان.
شبها قبل از اینکه بخوابم دست میزارم روی شکمم و واست قرآن میخونم.
دیشب شب خوبی بود واسم.صبح که از خواب بیدار شدم به بابا محسن گفتم خوشحال شد و خندید.
نی نی زودتر بیا عزیزم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی