فندوق کوچولوی مامانفندوق کوچولوی مامان، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 7 روز سن داره

سارا و کوچولوش

بدون عنوان

1393/7/22 14:22
نویسنده : مامان سارا
222 بازدید
اشتراک گذاری

سلام  عزیزم دلم

دیروز که عید بود عید سیدها بود عید شما هم بود

مثل هر سال ناهار پدر دعوتمون کرده بودن شیان.همه بودیم.امسال عزیز جون و آقا جون هم بودن.شما هم بودی.الهی مامان قربونت بره.

هوای فوق العاده عالی بود هوای سرد پاییزی که بارونی بود .شیان خیلی سرد بود و بارون زیادی اومد.خیلی خوب بود و کیف داد.همه دوست داشتن.شیان رو من خیلی دوست دارم مثل جاده چالوس میمونه.فوق العاده ست.

دیروز هم عید شما بود هم اینکه بارون هم اومد اسمت هم که بارانه.خیلی دوست داشتم عید باران من بود و بارون هم میومد.

بعد از شیان رفتیم خونه پدر اینا عزیز اینا گل گرفتن و رفتیم.وقتی خواستیم خداحافظی کنیم.مامان مریم به رسم هر سال واسه من عیدی خریده بود.آخه هر سال واسه من و عمه مژده عیدی میخرن.امسال عیدی مانتو پاییزه واسم خریدن.خوشکله دوستش دارم. بماند که مامان مریم غیر از عید واسم چیزی میخره.هر چیزی خوشکل باشه یا مد باشه واسه من یا خونه میخره.حتی واسه باباجون نمیخره.فقط واسه من میخره بدون مناسبت.واسه باباجون فقط تولدها یا مسافرت خارج از کشور که برن کادو میارن..

واسه شما اولین کادو لباس خیلی ناز خریدن.

دیروز وقتی اومدیم خونه دلم نمیخواست توی این هوا بیام خونه.خیلی هوای خوبی بود مخصوصا که بارون پاییزی گرفته بود.

ولی اومدیم.دیروز بالاخره باباجون رو گیرش آوردم و لوستر و چراغ خوابتو نصب کردیم.امروز اتاق تکونی داریم عزیزم.

و اما امروز ساعت 11:30 دقیقه نوبت سونوگرافی داشتم.که مامان مریم اومدن دنبالمون و با عزیز رفتیم.وقتی رفتیم سونو.طبق همیشه نگاه به دکتر میکردم و منتظر بودم که ببینم چی میگه.

باز هم یه کوچولو ادرارت توی کلیه بود ولی دکتر گفت خیلی خیلی خفیف هست و چون دختر هستی اصلا جای نگرانی نداره.حتی گفت وقتی به دنیا بیای شاید اصلا دیگه اثری ازش نباشه.ولی باید بریم سونو چک بشی عشقم. و بقیه چیزهای دیگه دکتر گفت عالیه.خدا رو شکر.

وقتی سونو تموم شد منتظر جواب بودیم.توی این مدت زنگ زدم به باباجون تا خبر سونو رو بدم.و گفتم همه چیز خوب هست و جای نگرانی نیست.باباجون گفت خب خدا رو شکر.

جواب سونو رو که گرفتم صورتت هم توش بود.وااااااااااای مامان الهی قربونت بره.توی سونو هم دیدمت صورتتو کامل دیدم و نیم رختو.با اینکه چشمات بسته بود اما تکون میخوردی.مثل بابا جون میخوابی چشمات بسته بود و دهنت باز.

واااای الهی مامان قربونت بره.از وقتی دیدمت بیشتر و بیشتر دوست دارم.و بی قراریم بیشتر شده دوست دارم زود بیای بغلم گل کوچولوی مامان.

چقدر حس خوبیه.عروسک مامان بی صبرانه منتظرتم.

 

پسندها (3)

نظرات (7)

مامانِ نی نی
22 مهر 93 17:23
خیلی مهربونی سارا جون. خیلی
مامان سارا
پاسخ
خودت مهربونی دیگران رو هم مهربون میبینی گلم
مامان نی نی
22 مهر 93 19:12
سلام عزیزم اتاق بهارمو چیدم بیا ببین گلم فقط نظر یادت نره برام خیلی مهمه بدونم اتاقش قشنگ شده یا نه ممنون
مامان عسل 
23 مهر 93 9:32
ایشاله زودتر صورت ماه گل دخترت میبینی گلم این بی قراری وانتظارخیلی لذت بخشهههههههههههههه
مامان سارا
پاسخ
ایشالله آره این حس و حالشو دوست دارم
مامان مبینا
23 مهر 93 19:49
سلام مامانی انشااله کوچولوت سالم بیاد بغلت ممنون که بهم سر زدی بازم بیا
مامان سارا
پاسخ
مرسی عزیزم
مامان حديث
24 مهر 93 12:03
سلام دوست عزيزم بياييد ماهي هامو ببينيد... خوشحال ميشيد.
نوشین
24 مهر 93 13:02
__█████____████ ___████__████_███ __███____████__███ __███_███___██__██ __███__███████___███ ___███_████████_████ ███_██_███████__████ _███_____████__████ __██████_____█████ ___███████__█████ ______████ _██ ______________██ _______________█ _████_________█ __█████_______█ ___████________█ ____█████______█ _________█______█ _____███_█_█__█ ____█████__█_█ ___██████___█_____█████ ____████____█___███_█████ _____██____█__██____██████ ______█___█_██_______████ _________███__________██ _________██____________█ _________█ ________█ ________█
خاطره
25 مهر 93 21:08
سلام عزیزم عیدت مبارک خانومی فینگیلتو دیدی .. چشمت روشن.. ایشالله همیشه به خوشی
مامان سارا
پاسخ
مرسی گلم ممنونم.ایشالله نی نی شما هم سالم به دنیا بیاد.و قدمش پر از خیر و برکت