فندوق کوچولوی مامانفندوق کوچولوی مامان، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 7 روز سن داره

سارا و کوچولوش

تعطیلات و مسافرت شمال

1394/2/28 14:48
نویسنده : مامان سارا
443 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیزم خوبی

حسابی توی تعطیلات بهت خوش گذشتاااا

گفته بودم قراره توی تعطیلات بریم مسافرت خوش گذرونی.

چهارشنبه 23 اردیبهشت ساعت 9:30 دقیقه حرکت کردیم به سمت شمال.مقصدمون شاندرمن بود.ویلای عمو امیر اینا دوست بابا محسن.

توی ماشین شما خواب بودی.هوای اونجا عاااالی بود سرد و بارونی و ما مجبور شدیم بخاری ها رو روشن کنیم

کلا شما اینجور آب و هوایی رو دوست داری مثل خودمی.

وقتی رسیدیم شاندرمن همگی از خستگی خوابیدیم.صبح که بیدار شدیم بعد از خوردن صبحانه رفتیم آبشار.و بعد رفتیم تالش سورتمه سواری.خیلی خوش گذشت.اما شما نتونستی سوار سورتمه بشی و نمیگذاشتن.شما دادیم دست عمو امیر اینا و باباجون رفتیم سورتمه سواری.خیلی خوش گذشت .

هوا سرد بود و من همش حواسم به شما بود که سرما نخوری کلی لباس تنت کرده بودم.

بعد از سورتمه سواری رفتیم عکسی که ازمون گرفته بودن رو گرفتیم.فیلم هم من و باباجون از خودمون گرفتیم.

فرداش رفتیم ماسوله فوقالعاده زیبا بود. اونجا هم کلی عکس گرفتیم.من و بابا با لباس محلیشون عکس گرفتیم.به نظر من اسم ماسوله رو باید گذاشت دهکده توریستی.

واسه شما از ماسوله یه کفش ناز خریدم که فکر کنم کفشه از گلیم هست.مبارکت باشه گلی جونم.

ساعت 5:30 از ماسوله اومدیم بیرون و رفتیم به طرف بندر انزلی. بین راه رستوران حقدوست ایستادیم برای ناهار.همگی غذای محلی خوردیم.گفتیم تا اینجا اومدیم حداقل غذای محلی بخوریم.

شما موقع ناهار خوردنمون یه کوچولو شیطنت کردی میخواستی دست بزنی به سفره و دست و پا میزدی.

من زودتر غذامو خوردم و شما رو از باباجون رگفتم تا بابا غذاشو بخوره و من شما رو با بطری آب معدنی سرگرم کردم.

بعد از خوردن ناهار من شما رو توی ماشین عوض کردم.و بعد راه افتادیم به طرف انزلی .بندر انزلی رفتیم بازار و دریا.تا رسیدیم خونه ساعت 2شب بود.

از فرط خستگی فرداش دیرتر راه افتادیم به طرف تهران.عمو امیر اینا زودتر رفته بودن تهارن ساعت 4 صبح حرکت کردن به سمت تهران.

ما و عمو مهدی و خانومش موندیم که ساعت 10 حرکت کردیم به سمت تهران بین راه ایستادیم عکس گرفتیم و یه خرید کوچولوی دیگه هم کردیم.و ساعت 6 عصر رسیدیم تهران

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان هدی
30 اردیبهشت 94 17:15
iهمیشه به گردش مامان سارا عکساشو برامون بذار خووووب راستی دخترت غذای کمکی می خوره؟ حسنای من اصلا نمیذاره قاشق طرف دهنش بره. اول اینجور نبود از وقتی قطره آهن بهش دادیم و حالش بد شد این مدلی شده شانس. دکتر هم گفته بهش قطره ندیم
مامان سارا
پاسخ
سلام عزیزم اره باران من غذای کمکی میخوره خوب میخوره به نظر من به دکترش بگو