29 هفته و 2 روز
دیروز دومین سالگرد ازدواج من و بابایی بود.
من و باباجون صبحش رفتیم واسه دخمرمون خرید و بعد رفتیم کیک خریدیم و ناهار خونه مامان مریم اینا دعوت بودیم رفتیم اونجا.
مامان مریم زحمت کشیده بودن رشته پلو با گوشت بوقلمون درست کرده بودن که واسه من از بقیه سوا بود چون واسه بقیه زعفران داشت و من نباید زعفران میخوردم واسه همین مامان مریم جدا گذاشته بود واسه من.
جات خالی عزیزم خییییییییییییییلی خوشمزه بود.بعدش دسری که عمه مژده درست کرده بود خوردیم و بعدش هم کیک سالگردمون رو بردیم و نوش جان کردیم.
بعد از یه صحبت کوتاه و دور همی با بقیه خداحافظی کردیم و برامون آرزوی خوشبختی کردن و اومدیم خونه.
خلاصه روز خوبی بود.
امروز هم شما 29 هفته و دو روز دارید.بله.
امروز صبح باباجون خواست بره سرکار منم بیدار شدم و خوابم نبرد واسه باباجون نسکافه درست کردمو واسه خودم چایی گذاشتم و با کیک وانیلی پرتقالی سرو کردیم.
جنابعالی هم که دائم در حال لگد زدن هستی.